سیمای انسانی پیامبر(ص) در قرآن
علامه مرجع سید محمد حسین فضل الله
ترجمه: محمدجمعه امینی
«مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْکفَّارِ رُحَمَاء بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُکعاً سُجَّداً يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِّنَ الله وَرِضْوَاناً سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ»[1]، «لَقَدْ جَاءکمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِکمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْکم بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُوفٌ رَّحِيمٌ»[2]، «وَإِنَّک لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ»[3].
این تصویری است که از پیامبر خدا(ص) در قرآن ارائه شده است. تصویری که نشان دهنده اوج رفتار انسانی او با کسانی است که به سوی خدا دعوتشان میکند، در کنارشان زندگی مینماید، به آنان میبخشد و به گفتگو مینشیند. او انسانی است که انسانیت از خرد او ریزان است و خرد او همه اندیشههایی را که حق محور هستند، به تلاطم درمیآورد. او انسانی است که انسانیت از قلب او جاری است. از این رو قلب او، قلبی نرم و مهربان است. قلب او همان طور که به دوستان توجه دارد تا بر مراتب ایمان و تقوایشان بیفزاید، به دشمنان خود نیز توجه دارد تا آنان را هدایت نماید.
انسانیت در تمام حرکات او هویداست. انسانیت از دستان او جاری است. از این رو دستی بخشنده دارد. انسانیت در گامهای استوار او برای یاری نیازمندان، نجات محرومان، عیادت از بیماران و هر کاری که باعث رفعت بخشیدن به انسان میشود، جریان دارد. هر قدر که درباره آن حضرت سخن بگوییم و هر قدر که مردم درباره ایشان حرف بزنند، باز هم نمیتوانیم به آنچه که خداوند متعال درباره پیامبر گفته است، برسیم.
از این رو میخواهیم در اینجا به اخلاق، اسلام، ایمان، جهاد و شریعت پیامبر بپردازیم. چون پیامبر خدا(ص) انسانی نیست که در پستوهای تاریخ جا مانده باشد. او پیامبری است که در عقل، قلب و فعالیتهای ما در عرصههای دعوت، جهاد و بخشش حضوری زنده دارد. از این رو اگر یاد و نام پیامبر در میان ما زنده باشد، مثل این است که همیشه در حال تولد دوباره هستیم.
همین طور سزاوار است که نشانهای از ایمان، معنویت، اخلاق و سیره پیامبر خدا نیز در میان حضور داشته باشد. خداوند متعال به ما فرموده است که در مشکلات، گم کردن راه راست، افزایش فشارها و چالش آفرینی کافران و مستکبران رفتار، گفتار و اندیشههای پیامبر را نصب العین خویش قرار دهیم.
شاید برخیها از پای بیفتند، شاید برخیها ضعیف شوند و شاید برخیها از سخنان و تهمتهای ناروای مردم بترسند، اما باید به پیامبر خدا اقتدا کنیم. به پیامبر خدا جادوگر، کاهن، دروغگو و شاعر گفتند: «وَقَالُوا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ اکتَتَبَهَا فَهِيَ تُمْلَى عَلَيْهِ بُکرَةً وَأَصِيلاً»[4] ولی پیامبر همه اینها را شنید و نگاهش را به آسمان دوخت. او به این حرفها توجهی نکرد و با آنان به مقابله برنخاست. بلکه به درگاه خداوند چنین التجا برد: «إن لم يکن بک عليَّ غضبٌ فلا أبالي؛ اگر تو بر من خشمگین نباشی، مرا باکی نیست.»[5]
پیامبر الگو
پیامبر خدا برای همه دعوتگران، مصلحان و مجاهدان پس از خود که در معرض دشنام، سرزنش و تهمت قرار میگیرند، این سخن را به یادگار گذاشت که آنان نیز خطاب به خداوند عرض کنند: «إن لم يکن بک عليَّ غضبٌ فلا أبالي؛ اگر تو بر من خشمگین نباشی، مرا باکی نیست.» این همان توحید است که اگر به خرد راه یابد، خرد را در راه خدا، ثابت قدم میدارد، اگر به قلب وارد شود، آن را با یاد خدا به تپش میآورد و اگر به حرکتهای زندگی وارد شود و آنان را از یاد خدا پویا میسازد. باید با نام خدا با زندگی روبرو شویم؛ زیرا تنها خداوند است که سرنوشت ما را تعیین میکند. در شب هجرت، قریش گام به گام به پیامبر نزدیک میشدند و جز چند انگشت میانشان فاصله نبود. فردی که همراه پیامبر بود، هراسناک و اندوهگین شده بود؛ اما پیامبر در اوج اطمینان و آرامش قلبی و عقلی قرار داشت. قریشیان میخواستند وارد شوند و به یکدیگر میگفتند: وارد شویم یا نه؟ اما پیامبر همچنان آرام بود. «إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ کفَرُواْ ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لاَ تَحْزَنْ إِنَّ الله مَعَنَا فَأَنزَلَ الله سَکينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَّمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ کلِمَةَ الَّذِينَ کفَرُواْ السُّفْلَى وَکلِمَةُ الله هِيَ الْعُلْيَا»[6]
رحمت الهی
عزیزان! وقتی با مستکبران، ظالمان، کافران و منحرفان روبرو میشویم، خط همین است: «إنّ الله معنا» خداوند در عقلهای جای دارد و خردهایمان را قوی میگرداند، خداوند در دلهای ما حضور دارد و عواطف قلبی ما را متعادل میکند و خداوند در طول راه همراه ماست: «لَقَدْ کانَ لَکمْ فِي رَسُولِ الله أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن کانَ يَرْجُو الله وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَکرَ الله کثِيراً»[7].
گفتار او باید راهنمای گفتارمان باشد. اعمال او باید راهنمای کردارمان باشد. باید همیشه با پیامبر باشیم: «مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ الله وَالَّذِينَ مَعَهُ ـ کسانی که به او ایمان آوردند، در رکاب او جهاد نمودند و با او راه هجرت را در پیش گرفتند، عقل و روح او را درک کردند و به او اقتدا نمودند ـ أَشِدَّاء عَلَى الْکفَّارِ ـ منظور قساوت و عقده گشایی نیست. بلکه رفتاری آمیخته با صلابت و محکم در برابر کفر کافرانی است که مردم را در عرصه زندگی گمراه میکنند ـ رُحَمَاء بَيْنَهُمْ» شاید در دایرههای خانوادگی و تجاری، اختلافاتی نیز با یکدیگر داشته باشند. شاید در عرصههای فکری با یکدیگر اختلاف داشته باشند، ولی همه این اختلافات را کنار میگذارند؛ چون از سرچشمه ایمان نوشیدهاند، با وجود اختلافات خانوادگی و مالی، بر اساس ایمان رفتار مینمایند.
وقتی دچار اختلاف میشوند، به کلام الهی گوش فرا میدهند: «فَلاَ وَرَبِّک لاَ يُؤْمِنُونَ حَتَّىَ يُحَکمُوک فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لاَ يَجِدُواْ فِي أَنفُسِهِمْ حَرَجاً مِّمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسْلِيماً»[8]، «وَمَا کانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى الله وَرَسُولُهُ أَمْراً أَن يَکونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ»[9]. همین طور رحمت الهی جاری در رحمت اسلامی و متبلور در سیره نبوی، در قالب ایمان، حکم، قانون و روش زندگی بر تعصبات و اختلافاتشان سایه میافکند. ما نیز اگر به این راه برویم، همراه او خواهیم بود.
سپس «تَرَاهُمْ ـ در برابر خداوند خاشعاند و مقام پروردگارشان را خوب درک میکنند ـ رُکعاً سُجَّداً يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِّنَ الله وَرِضْوَاناً سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ»[10] همراه پیامبر خدا(ص) بودن باعث میشود که صاحب اخلاق و ارزشهای والای او شویم: «ألا أدلّکم على خير أخلاق الدّنيا والآخرة تصل من قطعک، وتعطي من حرمک، وتعفو عمّن ظلمک؛ آیا شما را به بهترین اخلاق دنیا و آخرت راهنمایی نکنم؟ با کسی رابطه برقرار کنی که با تو قطع رابطه کرده است و به کسی ببخشی که محرومت کرده است و از کسی درگذری که به تو ستم نموده است.»[11] اگر چه رسیدن به این اخلاق بسیار دشوار است، اما نزد خداوند پاداشی عظیم دارد. باید انسانی باشی که روحیه بخشندگی دارد، حتی اگر دیگران تو را محروم کرده باشند. باید روحیه پیوند و رابطه داشته باشی، حتی اگر دیگران با تو قطع رابطه کرده باشند. باید روحیه عفو و گذشت داشته باشی، حتی اگر دیگران به تو ستم کرده باشند. این روحیه بسیار پرافتخارتر از واکنش گرایی است. زیر اسلام از انسان مؤمن میخواهد که در زندگی خود کنشگر باشد نه واکنشی.
ماهیت جنگ در اسلام
اگر چنین شد، با زندگی آنگونه روبرو میشویم که او روبرو شد. خواست پیامبر این بود که فرایند دعوت مسالمتآمیز باشد، نه جنگ طلبانه. میخواست دعوت خردورزانه باشد، نه غریزه محور. میخواست دعوت آکنده از مهر و محبت باشد، نه کینه ورزانه. ولی قریش در برابر او مانع تراشی کردند. پیامبر نیز مجبور شد که برای نجات مستضعفان به جنگ دست بزند و با کسانی نبرد کند که به جنگ او آمده بودند؛ زیرا در اسلام جنگ جنبه تجاوزگرانه ندارد و دفاعی و پیشگیرانه است. پیامبر دوست داشت که مردم برای گفتگو نزد او بیایند. مردم به او روی بیاورند و او نیز با مردم روبرو شود؛ مانند پیش از هجرت که آن حضرت در معرض آزار، اذیت و تطمیع قرار داشت. وقتی مردم به تطمیع ایشان پرداختند، به عمویش ابوطالب فرمود: «ای عمو! به خدا سوگند! اگر خورشید را در دست راست و ماه را در دست چپ من قرار دهند تا این امر را رها کنم، این کار را نمیکنم تا این که خداوند این دین را پیروز کند یا به خاطر آن فدا شوم.»[12]
نسبت ما با پیامبر چیست؟
عزیزان! این سیره پیامبر است؛ اما ما کجا قرار داریم؟ پیامبر خدا به سوی خدای خود رفت و خداوند به ما فرمود: «وَمَا مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِکمْ وَمَن يَنقَلِبْ عَلَىَ عَقِبَيْهِ فَلَن يَضُرَّ الله شَيْئاً وَسَيَجْزِي الله الشَّاکرِينَ»[13] آیا باید به گذشته برگردیم، به راست و چپ برویم و با یکدیگر بجنگیم و یکدیگر را لعن و نفرین نماییم؟ آیا به گذشته برگردیم و قدرت یکدیگر را از بین بریم؟ در حالی که خداوند میفرماید: «وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ الله جَمِيعاً وَلاَ تَفَرَّقُواْ»[14]. اسلام امانت خدا و پیامبر نزد ماست؛ بنابراین آنگونه که از خودمان حمایت میکنیم، باید از اسلام نیز حمایت کنیم. باید از فرزندان، خانواده و اطرافیان خود بخواهیم که هر کدام بسته به توانایی و امکانات خود، در همه عرصهها دعوتگران به سوی اسلام باشند. باید آنگونه که پیامبر جهاد کرد، ما نیز در راه خدا جهاد نماییم. باید آنگونه که مورد نظر امام زین العابدین(ع) است، اسلام را در همه عرصههای زندگی خود، حفظ کنیم: «وَ وَفِّقْنَا فِي يَوْمِنَا هَذَا وَ لَيْلَتِنَا هَذِهِ وَ فِي جَمِيعِ أَيَّامِنَا لاِسْتِعْمَالِ الْخَيْرِ وَ هِجْرَانِ الشَّرِّ وَ شُکرِ النِّعَمِ وَ اتِّبَاعِ السُّنَنِ وَ مُجَانَبَةِ الْبِدَعِ وَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنِ الْمُنْکرِ وَ حِيَاطَةِ الْإِسْلاَمِ وَ انْتِقَاصِ الْبَاطِلِ وَ إِذْلاَلِهِ وَ نُصْرَةِ الْحَقِّ وَ إِعْزَازِهِ وَ إِرْشَادِ الضَّالِّ وَ مُعَاوَنَةِ الضَّعِيفِ وَ إِدْرَاک اللَّهِيفِ؛ و ما را در اين روز و اين شب و هر روز به انجام دادن کارهاى نيک و دورى از کارهاى ناپسند و شکر نعمتها و پيروى از سنتها و دورى از بدعتها و امر به معروف و نهى از منکر و پاسداشت اسلام و نکوهش باطل و خوار داشت آن و یاری حق و عزيز داشتن آن و راهنمايى گمگشتگان و يارى ناتوانان و فريادرسى ستمديدگان، توفيق ده.»[15]
دنیای استکبار با جهان کفر ائتلاف کرده است و با تمام امکانات خود سعی دارد که اعتقادات، احکام، ارزشها، سرزمینها، مردم و امت اسلامی را از هستی ساقط کند. لذا وظیفه داریم که با ارزشها و پیروان اسلام باشیم. «من لم يهتمّ بأمور المسلمين فليس بمسلم»[16] و به آن حضرت عرض کنیم: ای پیامبر خدا! اگر عصر تو را درک نکردیم، از یاران و پیروان تو خواهیم بود، با کفار سخت و پرصلابت و با خودیها رئوف و مهربان خواهیم بود، به ریسمان الهی چنگ خواهیم زد و فرمایش الهی «وَلْتَکن مِّنکمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکرِ»[17] را اجابت خواهیم شد.
ای پیامبر خدا! با عقل، قلب و حرکت جهادی تو خواهیم بود. از خدا بخواه که گامهایمان را استوار گرداند و بر اساس خیر و تقوا، جمعمان کند. بر اساس اسلام ما را گرد آورد، دلهای ما را متحد نماید و رفتار و گفتار ما را مستحکم فرماید.
پینوشتها:
1- الفتح: 29.
2- التوبة: 128.
3- القلم: 4.
4- الفرقان: 5.
5- بحار الأنوار، علامه مجلسي، ج 19، ص 23.
6- التوبة: 40.
7- الأحزاب: 21.
8- النساء: 65.
9- الأحزاب: 36.
10- الفتح: 29.
11- کافي، شيخ کليني، ج 2، ص 107.
12- سیرة النبی، ج 1، ص 278 و تاریخ الامم و الملوک، ج 2، ص 67.
13- آل عمران: 144.
14- آل عمران: 103.
5- صحيفة سجادية، امام زين العابدين(ع)، دعاؤه عند الصباح والمساء.
16- وسائل الشيعة، حرّ عاملي، ج 16، ص 337.
17- آل عمران: 104.